محمد مهدیمحمد مهدی، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 26 روز سن داره

هدیه آسمونی

محمدمهدی و مهدی یار هدایای آسمونی ما

خوش صحبتی عسل ما

1393/7/8 11:50
نویسنده : مامانی
268 بازدید
اشتراک گذاری

این جیگر طلا  اسم خودش رو اینجوری میگه: ما میگیم محمد و اون میگه مهنی (البته با تاکید روی حرف ه)

به من میگه مامانیا و باباش رو عبا صدا می زنه. مامان بزرگهاش مامانی و بابابزرگهاش بابایی هستند.

به دایی می گه داییش و زتدایی هاش رو به اسم کوچیک صدا میزنه.

تازه حدود سه هفته پیش عمو حسین و عمو حامدش رو شناخت و به عمه اش میگه عمه ای و پسر عمه اش رو ما میگیم سید و اون در ادامه میگه علی

خاله آمنه و خاله سکینه رو به خوبی خاله میگه. عمه زیبا رو عمه میگه و عمو محسن رو عمو . بقیه عمو و عمه‌هام رو صدا نمی زنه.

از ابتدای تابستان تا الان تقریبا هر شب برنامه خندوانه رامبد جوان رو میبینه و عاشق شعرهاشه و ما براش ضبط هم کردیم و روزی دو سه بار می بینه. باهاشون بعضی قسمتهاش رو می خونه و دست میزنه و پا میکوبه. بخشی از این عادتش هم به پسر عمه اش سرایت کرده که من فایل شعر رو براش فرستادم گویا اونم علاقمند شده.

بازی گل یا پوچ رو کامل یاد گرفته.

به سگ می گه هاپو و به گربه می گه پیشی و تقریبا  اکثر تصاویر حیوانات رو وقتی میبینه صداشون رو در میاره و مثلا به اسب میگه پیتیکو پیتیکو

عاشق قصه بزک زنگوله پاست. چند قسمتشو قبل از من میگه
یکی وقتی به اسم حبه انگور میرسم و من میگم حبه‌ی و اون میگه "اگووو"
میگم مامان بزی گفت: در رو رو کسی وا.... اون میگه "نکن" ، میگم کسی رو خبر دار... میگه "نکن"

وقتی قراره به گفته ای جواب بده اول می گه هوووم بعد باباش میگه " نه به جای هوم باید بگیم چی؟ " و اون باصدای بلند میگه " بله"

خب و چشم رو به خوبی تقلید وار میگه.

تا ماه گذشته وقتی می خواست چیزی دست کسی بده میگفت: " اینومانی"  منظورش این بود که اینو بده مامانی (جمله ای که من زیاد به کار می بردم) . حالا میگه: " ننون" یعنی ممنون

دو هفته ای هست که بوسش صدا دار شده و وقتی میگیم بوس بده از راه دور لبهاشو غنچه میکنه میاد سمتتبوس

هنوزم که هنوزه به پرچم میگه بوکا بوکا. وقتی میگیم وسط پرچم چیه ؟ میگه الله.
پرچم رو روی زمین پهن میکنه و روی اللهش سجده میکنه بوسش میکنه.

هنوزم هروقت چیزی خراب یا تموم بشه میگه: " خباره" یا " خبار شده " یعنی خراب شد

هروقت هم چیزی از دستش می افته میگه : "ای بابا"  البته به فتح الفخندونک

دو سه روزیه  خیلی جالب  میگه "ای بیداد" منظورش ای داده بی داد

قبلا به همه روحانی ها آقا میگفت ولی  وقتی آقای خامنه ای رو میدی  کلی ذوق میکردد  خوشحال میشد و سریع براش دست به سینه می ایستاد. دو هفته پیش یاد گرفته میگه خمینی و خامنه (منظورش آقای خامنه ایه). پول رو که کلا به خمینی میشناسه.

باباش براش رژه میخونه و اون هم به صورت رژه راه می ره و، وقتی به ایست خبر دار می رسه انگشت اشاره دست راستش رو کنار پیشونیش (اوایل گونه اش) میگیره ، به نشان احترام

به نقاشی کردن میگه: " چش چش دو ارو" بیشتر علاقه داره روی صورت یک فرد برای چشم چشم بخونیم و اون نشون بده

و خیلی چیزهای بامزه دیگه که اگه بخواهم همه اش رو بنویسم  ممکنه از جذابیتش کم بشه. فعلابای بای

پسندها (1)

نظرات (0)