آنچه در این 6 ماه گذشت
سلام با عرض شرمندهگی بعد از 6 ماه بالاخره فرصت کردم یه سری به وبلاگ پسری بزنم.
قربونت برم مامانی که هر روز داری شیرین تر و عزیزتر می شی، خدایا شکرت بابت این نعمت و از ته دل ازت میخوام طعم این شیرینی رو به اونهایی که آرزوش رو دارند بچشونی "آمین"
تو این مدت چند ماهه پسرم ما مرحله پوشک گرفتن رو گذروند اولش یه مقدار سخت بود ولی بعد از یک ماه به خوبی با شرایط جدید کنار اومد.
جابجایی محل سکونت داشتیم به قول محمد مهدی به خونه جدید رفتیم که خداروشکر دو خواب داره و پسرم صاحب اتاق خواب مجزا شده .
یه گل دختر به جمع فامیل اضافه شد و آرزوی نوه دختری از طرف خانواده همسرم برآورده شد و ملینا خانم به دنیا اومدند و بالاخره محمد مهدی دختر عمو دار شد.
پسری مامان از اول شهریور ماه چند روزی هم به خانه کودک در سرای محله (به قول خودش سرای ملحه) رفته و تقریباً ارتباطش با بچه های هم سن و سالش بهتر شده و ان شاءالله برای مهد گذاشتن کم کم آماده میشه.
یکسری از عکسهای محمد مهدی تا مرداد ماه (البته چون تو اسباب کشی رم دوربینمون گم شده عکسها رو با گوشی ام گرفتم که خیلی کیفیت خوبی نداره)