خرید سیسمونی

سلام محمد مهدی جان، عزیز دل مامانی

من و بابایی و مامان فهیمه و بابا محمود، چند روزی هست که حسابی مشغول خرید سیسمونی جنابعالی هستیم.
تا حالا تخت و کمد شما رو سفارش دادیم که قراره اگر بد قولی نکنن 25 ام همین ماه آماده بشه. یکسری لباس هم گرفتیم که فکر نکنم دیگه از لباس چیز زیادی باقی مونده باشه. دیشب هم با بابایی رفتیم داروخانه و لوازم بهداشتی شما رو گرفتیم.
عزیزم همه اینهارو مامان فهیمه و بابا محمود زحمت کشیدن و برای شما خریداری کردن. دستشون درد نکنه
دست همه مامان بزرگها و بابابزرگها درد نکنه که حتی هوای نوه هاشون رو هم دارن.
عزیز دلم بزرگترها نعمتی هستند از طرف خدا برای ما، که بسیار دوست داشتنی اند. شکر خدا برای شما گل پسر ما، هردو مامان بزرگ و بابابزرگهات سلامت هستند حواست باشه باید احترامشون رو نگه داری و از صمیم قلب دوستشون داشته باشی، چون این عزیزان هنوز نیومده عاشقت اند.

پسر دلبندم میخوام بدونی که من از نعمت مامان بزرگ محروم بودم. یعنی نه مامان بابا محمود و نه مامان مامان فهیمه در قید حیات نبودند که من دنیا اومدم. فقط ازشون چند تا عکس دیدم و همیشه آرزوی داشتن مادر بزرگ رو داشتم. البته بابا بزرگهای خیلی خیلی خوبی داشتم که در حال حاضر هردو شون به رحمت خدا رفتن.(انشاءالله غرق در رحمت خداوند هستند)

دوس دارم بابا عباس، خودش در مورد پدر بزرگ و مادر بزرگش که در حال حاضر (شکر خدا) در قید حیات هستند، برات بنویسه.