محمد مهدیمحمد مهدی، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 26 روز سن داره

هدیه آسمونی

محمدمهدی و مهدی یار هدایای آسمونی ما

خوش صحبتی های پسری ما 2

1393/9/10 12:09
نویسنده : مامانی
256 بازدید
اشتراک گذاری

یکسری مکالمات بین ما و گل پسر رد و بدل میشه که جالبه. بخشهای ابتدایی را ما میگیم و  پسری پاسخ میده: (گفته های ما به رنگ مشکی و گفته های محمد مهدی عزیز به رنگ قرمز تایپ شده است)

وقتی میگه معصوم بیخون ، یعنی اینکه ما کلمات زیر را میگیم و اون جواب میده
بابا : بابا عباسه                مامان : زیمب              محمد : مهدی             عمه : معصوم          سید: علی       عمو: حامد               عمو حامد میگه: عجب            دایی : امیل      

وقتی میگه احد بیخون، یعنی اینکه ما باید سوره توحید رو بخونیم و محمد مهدی جان  احد... صمد .....احد را بعد از مکث ما میگه.

دایی امیرش براش دو تا از عروسکهای دستی شهر موشها رو گرفته که جزء بازی جدید و مهم این دوره محمد مهدی شده . مدام میگه مامانیا، موشی، بله (یعنی موشی رو دستت کن و من صداش میکنم بگو بله) که این موشیهای بیچاره باید توی اکثر فعالیتهای پسری مشارکت داشته باشند.

در  ماه محرم کلی به هنر پسرمون اضافه شده :
1- بوکا بوکا یااباصل (یعنی پرچم یا ابا الفضل)
2- هرچیزی که شبیه میکروفون باشه جلوی دهن میگیره و شروع میکنه به روضه خوندن (البته این رفتارش کاملا شبیه سید علیه)
3- مداحی:
یا خامس آل ..... ابا       ما را رسان به .... کربلا
و
منظومه کرم بی بی بی حرم      کاش سید بودمو  بودی تو مادرم
ولی شنیدم هرکی که دوست داره می تونه بهت بگه .......
مادر
مادر نوکرت هرشب اگر گرفتاره میتونه بهت بگه ........ مادر
و
میگه
مامانیا شه شه بیخون (یعنی پشت سرهم بگو حسین حسین و من سینه بزنم)

شعر تاب تاب :
تاب تاب .... عباسی
خدا منو .....دداشو dadashoo
اگه منو .....
بندازی
بغل .... مامان بندازی
 

پسندها (1)

نظرات (0)